زنى فرزند خود را خدمت پیامبر(ص) آورد تا براى او اسمى انتخاب و دعا کند، حضرت در سر کودک، غدّهاى را دید، دلسوزى کرد، دستش را بر سر او کشید و غدّه از بین رفت و جاى آن مو رویید، این خبر به اهل «یمامه»رسید، کودکى را که غدّه در سرش بود پیش مسیلمه کذّاب آوردند و او دستش را بر سر آن کودک کشید، موى سر او ریخت و نسل او همه کچل شدند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، خداوند متعال برای راستی صدق پیامبرانش معجزاتی را به آنها عطا میکرد تا بشر با یقین بیشتری به رسولان ایمان آورند. بدیهی است که پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) از این قاعده مستثنی نیست، ایشان در سرتاسر زندگانی خویش کرامات و معجزاتی داشتند که مورخان آن را به رشته تحریر درآوردهاند.
برخی کرامت رسول رحمت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم با استناد به کتاب «جلوههای اعجاز معصومین(ع)» به قلم قطب راوندی در ادامه میآید:
*ماجرای غذایی دو نفری که تمام شهر را مهمان کرد
در جنگ احزاب، اصحاب پیامبر(ص) از کمبود مواد غذایى، خیلى در مضیقه بودند، شخصى غذاى دو نفر را تهیه و از پیامبر دعوت کرد و گفت: هر کس را مىخواهى با خود بیاور، یعنى یک نفر را مىتوانى بیاورى، حضرت تمام مردم را صدا کرد و با خود آورد و فرمود: روى غذا را بپوشانید، بعد دعا کرد، غذا برکت پیدا کرد، همه خوردند، سیر شدند و غذا به همان حال اول بود و چیزى از آن کم نشده بود.
*برکت فراوان خرما
در جنگ تبوک، مسلمانان از کمى آذوقه شکایت کردند، پیامبر فرمود: «چیزى براى من بیاورید»، حدود 10 عدد خرما آوردند و در برابر آن حضرت قرار دادند، حضرت دستش را روى آنها کشید و دعا کرد، سپس مردم را براى خوردن دعوت کرد و فرمود: «بسم الله بگویید و بخورید»، تمام لشکر خوردند و سیر شدند و تمام ظروف خود را پر کردند؛ ولى اصلاً از آن چند عدد خرما چیزى کم نشده بود.
* مشکی بدون آب که چند هزار نفر را سیراب کرد
در یکى از سفرهاى پیامبر، همراهان به ایشان گفتند: یا رسول الله! اصلاً آب نداریم و نزدیک است هلاک شویم، حضرت فرمود: «این گونه نیست، خدا با ماست و من به او توکل مىکنم و او پناه من است»، سپس ظرفى خواست که در آن آب باشد.
در یکى از مشکها جرعهاى آب پیدا کردند که حتى یک نفر را سیراب نمىکرد، حضرت دستش را داخل مشک گذاشت، آب از انگشتان آن حضرت جارى شد و همسفرانش خوردند و چهارپایان خود را سیراب کردند، در حالى که چند هزار نفر بودند، رسول خدا فرمود: گواهى دهید که من به حق فرستاده خدا هستم.
*ماجرای دعای پیامبر(ص) برای کودک بدون مو
زنى فرزند خود را خدمت پیامبر(ص) آورد تا براى او اسمى انتخاب و دعا کند، حضرت در سر کودک، غدّهاى را دید، دلسوزى کرد، دستش را بر سر او کشید و غدّه از بین رفت و جاى آن مو رویید، این خبر به اهل «یمامه»رسید، کودکى را که غدّه در سرش بود پیش مسیلمه کذّاب آوردند و او دستش را بر سر آن کودک کشید، موى سر او ریخت و نسل او همه کچل شدند.
*نشانه قبیله عبدالقیس
عدّهاى از قبیله عبدالقیس تعدادى گوسفند پیش پیامبر آوردند و از آن حضرت خواستند که نشانهاى براى شناخته شدن آنها قرار دهد، رسول اکرم(ص) دستش را به موهاى بنا گوش آن گوسفندان کشید و موهاى آن قسمت سفید شد و نسل آنها همه این گونه به وجود آمدند.
*حکایت مهاجرت ابرهای بارانزا از مدینه به بیرون شهر
در مدینه باران سختى بارید، مردم به پیامبر(ص) پناه آوردند و از او خواستند تا دعا کند، حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «خدایا باران را به حوالى مدینه فرود آور، نه خود مدینه»، تمام ابرها به اطراف مدینه کشیده شدند و از خود مدینه باران قطع شد.
*هنگامی که شتر پیامبر(ص) گم شد
روزى شتر رسول خدا(ص) گم شد، منافقین طعنه زدند و گفتند: او ما را از اسرار آسمانها خبر مىدهد، ولى نمىداند شترش کجاست، وقتى این سخن طعن آمیز، به گوش پیامبر رسید، فرمود: تمام اخبارى که از آسمانها مىگویم از طرف خداست و خدا مرا به همه اسرار آگاه کرده است.
سپس جاى شتر را به آنها نشان داد و فرمود: «افسارش به درختى گیر کرده است» رفتند و شتر را در همان حالى که یافتند که پیامبر فرموده بود.
*ضمانت پیامبر(ص) برای ثمر دادن خرماهای سلمان
سلمان خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: با صاحبانش بر این مقدار نشاى درخت خرما که همهاش باردار باشند، مکاتبه کرده است، در حالى که عادتاً باردارى خرما را کسى نمىتواند ضمانت کند، مگر اینکه علم الهى داشته باشد.
حضرت به سلمان دستور داد که این را ضمانت کند و نشاها را جمع کرد، آن گاه با دست خود آنها را کاشت و همه سبز شدند و به عنوان معجزهاى باقى ماندند و مردم از میوه آنها استفاده مىکردند و به برکت آنها امیدوار مىشدند.
برچسب ها: خرما ، سلمان ، برکت ، پیامبر ، مشرق ، شتر
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024